برترین آزادی آزادی درونی است

بارالها هیچ کسی رو به حال خودش رها نکن آمین (آقایون کامنت نذارن)

برترین آزادی آزادی درونی است

بارالها هیچ کسی رو به حال خودش رها نکن آمین (آقایون کامنت نذارن)

قصه زندگی آدم‌ها

او خوشبخت بود. چون هیچ سؤالی نداشت. اما روزی سؤالی به سراغش آمد. و از آن پس خوشبختی دیگر، چیزی کوچک بود.
او از خدا معنی زندگی را پرسید. اما خدا جوابش را با سؤال خودش داد و گفت: «اجابت تو همین سؤال توست. سؤالت را بگیر و در دلت بکار و فراموش نکن که این دانه‌ای ا‌ست که آب و نور می‌خواهد.»
او سؤالش را کاشت. آبش داد و نورش داد و سؤالش جوانه زد و شکفت و ریشه کرد. ساقه و شاخه و برگ. و هر ساقه سؤالی شد و هرشاخه سؤالی و هر برگ سؤالی.
و او که روزی تنها یک سؤال داشت؛ امروز درختی شد که از هرسرانگشتش سؤالی آویخته بود. و هر برگ تازه، دردی تازه بود و هر باز که ریشه فروتر می‌رفت، درد او نیز عمیق‌تر می‌شد.
فرشته‌ها می‌ترسیدند. فرشته‌ها از آن همه سؤال ریشه‌دار می‌ترسیدند.
اما خدا می‌گفت: «نترسید، درخت او میوه خواهد داد؛ و باری که این درخت می‌آورد. معرفت است.
فصل‌ها گذشت و دردها گذشت و درخت او میوه داد و بسیاری آمدند و جوابهای او را چیدند. اما دردل هر میوه‌ای باز دانه‌ای بود و هر دانه آغاز درختی‌ست. پس هر که میوه‌ای را برد دردل خود بذر سؤال تازه‌ای را کاشت.
«و این قصه زندگی آدم‌هاست» این را فرشته‌ای به فرشته‌ای دیگر گفت.
عرفان نظر آهاری

پیش از آنکه قلبت را بدزدند

قلبت کتیبه ای باستانی است، از هزاره ای دور. سنگ نبشته ای که حروفی ناخوانا را بر آن حکاکی کرده اند.الفبای قومی ناشناخته را شاید. و تو آن کوهی که نمی توانی واژه هایی را که بر سینه ات کنده اند، بخوانی.قرن ها پشت قرن می گذرد و غبارها روی غبار می نشیند و تو هنوز منتظری تا کسی بیاید و خاک روی این کتیبه را بروبد، کسی که رمز الفباهای منسوخ را بلد است. کسی که می تواند از شکل های درهم و برهم ، واژه ه کشف کند و از واژه های بی معنا ، منشور و فرمان و قانون به در بکشد.
گشودن رمزها ، رنج است و کسی برای رمزگشایی این کتیبه مهجور رنج نخواهد برد.
کسی برای خواندن این حروف نامفهوم ، ثانیه هایش را هدر نخواهد داد. کسی سراغ این لوح دشوار نخواهد آمد.
اما چرا همیشه کسانی هستند، دزدان الواح باستانی و سارقان عتیقه های قیمتی. کتیبه قلبت را می دزدند بی آنکه بتوانند حرفی از آن را بخوانند. کتیبه قلبت را می دزدند زیرا شیطان خریدار است.
او سهامدار موزه آتش است. و آرزویش آن است که لوح قلبت را بر دیوار جهنم بیاویزد.
***
پیش از آنکه قلبت را بدزدند، پیش از آنکه دلت را به سرقت برند، کاری بکن. آن قلم تراش نازک ایمان را بردار که باید هر شب و هر روز، که باید هر روز و هر شب، برویی و بزدایی و بکاوی.شاید روزی معنای این حروف را بفهمی، حروفی را که به رمز و به راز بر سینه ات نگاشته اند و قدر زندگی هر کس به قدر رنجی است که در کند و در کاو و در کشف این لوح می برد.
*
زیرا که این لوح ، همان لوح محفوظ است ، همان کتیبه مقدسی که خداوند تمام رازهایش را بر آن نوشته است.
عرفان نظر آهاری

!!!!!!!!!!!!!!!!!!

سلام به همه ی دختر خانومای نازنین و خانومای گل 

سر در وب من نوشته آقایون کامنت نذارن 

خداییش کسی هم نظر نذاشت 

به دلایل شخصی نمیخوام با هیچ کدوم از ذکور در ارتباط باشم 

ایرادی داره؟؟؟؟ 

اینجا وب منه 

مال من 

حریم خصوصی من 

میفهمی آقای نیمه محترم؟؟؟؟ 

اما یه آقایی بی نام و نشون اومده گفته :  

 

شروع کردی با:
برترین  آزادی  آزادی درون است
و ادامه دادی با:
آقایون کامنت نذارن
 و این یعنی اسارت در نگرش جنسیتی
برو به سمت آزادی . 

  

 

 

!!!!!!!!!!! 

عجب  

وقتی میگم آقایون نظر نذارن این محدوده آزادی توا که مشخص شده
که شما بهش احترام نذاشتی و وارد حریم من شدی بی اجازه
اینجا یه وب شخصیه
من یه دختر متعهدم
نه مجرد نه متاهل
فقط متعهد
تعهد به دوست داشتن
به کسی که شبهای زیادی باهام بیدار مونده و غصه هامو شنیده
به کسی که منو از یه راه پرمخاطره برگردونده
به کسی که قراره شریک زندگیم باشه
به کسی که برای تک تک نفس های من ارزش قائله
ادمای مجرد و متاهل زیادی در اطرافم میبینم که بویی از تعهد و مرام و معرفت نبردن
خب معلومه که من نمیخوام کس دیگه به هر عنوانی وارد زندگیم بشه
با داشتن تکیه گاه به این خوبی چرا باید ذکور نظر بدن
اصن چی بگن 

بگن وبت خوب یا بده؟که نظرشون برام ذره ای اهمیت نداره

بگن چی  

نظر خانومای گل کاملا محترمه 

 
من اعتقاد دارم مردایی که با یه زن یه رابطه رو شروع میکنن 99% دنبال چیز دیگه یی جز ارزشهای وجودی اون زن هستن
اما وقتی کسی رو پیدا کردی که تو اون 1% هستش نباید تو انتخابت شک کنی و بدبین باشی
زنها هم ممکنه بد باشند ولی اینقدر نگاه جنسی ندارند
 من آزادم
و اگه تو اسم این رو میذاری اسارت
من تو این اسارت سرخوشم
من اسارتی رو که یه مرد با غیرت -نه تعصب بی جا- برام درست کنه از آزادی دوست تر می دارم
در ضمن کسی منو مجبور نکرد که بگم اقایون نظر نذارن
خودم خواستم
پس بازم از هر طرف که نگاه کنیم اسارت نیست
نتیجه اینکه تو برو به سمت ازادی و احترام گذاشتن به حریم خصوصی دیگران.

تنفس

چقد خوب میشد هیچ کس به خاطر هیچ چیز دروغ نمیگفت نه؟ 

 پشت سر کسی بدیشو نمیگفت 

 به کسی تهمت نمیزد  

چقد خوب بود عدالت رو خودمون رعایت میکردیم  

آخه مام آدمیم!!!!!! 

 خیلی سادس 

 زندگی خیلی قشنگ و لطیفه 

حیف نیست با این همه نامهربونی همدیگه رو برنجونیم ؟  

تو این فرصت کم و تا هستیم بیاید کاری کنیم که 

 وقتی نبودیم  واسه بقیه نبودمون حس بشه  

همین  

 

 

 یک سبد توت فرنگی برای نیمای نازنین:  

 اینم واسه کاژای عزیز:  

 

بشر تا زمانی‌ که‌ زندگی‌ را به‌عنوان‌ چیزی‌ مقدسه‌ باور نداشته باشد و به همنوعان‌ خود به‌ چشم‌ برادر نگاه نکند، زندگی‌ دیگران‌ را تباه‌ خواهد کرد.

لئون‌ تولستوی  

اگر از کسی متنفری از قسمتی از خودت در او متنفری، چیزی که از ما نیست نمی‌تواند افکار ما را

مغشوش کند .

هرمان هسه   

همه می‌خواهند بشریت را عوض کنند ، دریغا که هیچ کس در این اندیشه نیست که خود را عوض کند. تولستوی 

 زندگی به وجود آوردن اثری جاودان است . وینه  

آنچه آدمی را والا می کند مدت احساس های والا در اوست نه شدت آن احساس ها. فردریش نیچه 

 سنگینی باری که خدا بر دوش ما میگذارد آنقدر زیاد نیست که کمرمان را خرد کند آنقدر است که ما را برای دعا به زانو درآورد.  

اگر می خواهی اندوهگین نباشی ، حسود مباش . انوشیروان عادل پادشاه ساسانی 

 اگر می‌خواهی بدانی که خدا چه ارزشی و اعتباری برایت قائل است، پس ببین تو چه ارزشی برای او قائلی . حضرت محمد (ص) 

 شاید " زندگی " آن جشنی نباشد که ما آرزویش را داشتیم٬ اما حال که به آن دعوت شده ایم٬ بگذار تا می توانیم " زیبا برقصیم .... 

 " تاسف برای کارهایی که نکرده ایم لازم نیست چون برای کارهایی که نباید بکنیم و کرده ایم به قدر کافی متاسف هستیم.  

 

 

این هم برای سهراب سپهری عزیز : 

    

 

 قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
 که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق از تور تهی
و
دل از آرزوی مروارید
 همچنان خواهم راند
نه به آبی ها دل خواهم بست
نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند
و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
 می فشانند فسون از سر گیسوهاشان
 همچنان خواهم راند
همچنان خواهم خواند
 دور باید شد دور
مرد آن شهر
اساطیر نداشت
زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ آینه تالاری سرخوشی ها را تکرار نکرد
چاله ابی حتی مشعلی را ننمود
 دور باید شد دور
 شب سرودش را خواند
نوبت پنجره هاست
همچنان خواهم خواند
همچنان خواهم راند
پشت دریا ها شهری است
 که در
آن پنجرهها رو به تجلی باز است
بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
که به یک شعله به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس ترا می شنود
و صدای پر مرغان اساطیر می آید در باد
پشت
دریاها شهری است
 که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
 شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
پشت دریا ها شهری است
 قایقی باید ساخت
 

من از دنیای بی کودک میترسم

۱.هیچ پرنده ای نیازمند افتادن عکسش در آب نیست ! آب ، عکس آسمان و پرنده را برای دلتنگی خودش می گیرد .

۲.این فرصتی که به ما داده اند خیلی کم است ،خیلی کم؛ما در این فرصت اندک ، همیشه در((فکر می کنیم )) زندگی کرده ایم !

۳.وقتی می توان زبان پنهان صداهای پنهان تر را فهمید ، شنید و دید که عریانی لباس ذهن ما باشد !عریان از خواسته ها و داشتنها..

۴.درخشانترین لحظه های زندگی کودکانه ترین لحظه های آن است .

۵.حالا می فهمم که آدمها در جمع تنهاترند ، زیرا غریبانه تر از هر وقت به یکدیگر می نگرند .

۶.آغازها همیشه دشوارند ، حتی ساده ترینشان .

۷.مگذار در لحظه هایی از زندگی ، بخاطر کوچکترین چیزها ؛که بزرگ مینمایند در چشمانت اشک بنشیند .

اشکها برای غم ها ی بزرگ و شادی های بزرگ است .

۸.رهای از چه ؟ این حرف ساده ، تنها همین حرف ساده ((از)) میتواند دریا روزنی باشد به آنچه که معنای واقعی رهایی است .

((از)) ها را ما خود می آفرینیم .

آزادی از پایان یک خواسته و رسیدن به خواسته ای دیگر ،یعنی بندی کردن خود .بدین ترتیب ،تا پایان ،ما همواره در بندیم و همواره در رهایی .

پی در پی ،رها از بندی و دچار در بندی دیگر .

آزادی برترین ،آزادی درونی است .آن را که بدست آوریم ،دیگر زیستن مشکل نخواهد بود ،

حتی در جایی به نام زندان ،در جایی به نام جامعه ، باور کن .

9.به یاد داری آن روز که نگاه یک کودک را دزدیدیم تا به پرندگان نگاه کنیم و بعد از خدا خواستیم تا گناه ما را ببخشد ؟!

هیوا مسیح